شعور كائنات ،ارزش خوندن رو داره
.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

صحبت كردن از ادراك سلول اوليه مستلزم اينه كه ما  كليو باكستر رو كه  پدر نيروي ادراك سلول اوليه ناميده شد، رو بشناسيم: كليو باكستر كسي است كه هيچ گونه مدرك تحصيلي ندارد، داراي مدرك دكترا هم نيست، اين آقا با وجود اينكه در دانشگاه تگزاس و همين طور در كالج  ميدلبوري در ورمونت و تگزاس آ_ ام، به تحصيل در رشته‌هاي مهندسي و كشاورزي و روانشناسي پرداخت، به دليل يك ترم نرفتن به دانشگاه از اخذ مدركهاي علمي خودش محروم شد.

به قول گودمن، گوروي بزرگ متافيزيك: شايد اگه كليو باكستر از داشتن مدرك فارغ‌التحصيلي خود در هر رشته‌ي علمي، محروم نمي‌شد، آن وقت تمام دانشمندان جهان و همين طور من و شما، هرگز پي نمي‌برديم كه چنانچه يكي از انگشتان ما زخمي شود، كرفس‌ها و كلم قمري‌هاي درون يخچال ما آن را حس كرده و به ثبت خواهند رسانيد. (تعجب نكنيد، براتون توضيح مي‌دم.)

به گونه‌اي شاعرانه‌تر: انسان نمي‌تواند به گلي دست بزند بدون آنكه ستاره‌اي در آسمان بلرزد.

 

حالا كه ميدونم كنجكاو شدين تا رابطه زخمي شدن انگشت رو با كلم قمري‌هاي توي يخچال بدونيد، پس مي ريم سر اصل ماجرا:

 

شروع ماجرا :

در فوريه‌ي 1996، كليو باكستر توي لابراتوار خودش در شهر نيويورك، نشسته بود كه به طور اتفاقي نگاهش به گياه بزرگ سبز رنگش افتاد كه گوشه‌ي آزمايشگاه قرار داشت. اون به نظرش رسيد كه گياهش اندكي بي‌حال و افتاده است و تصميم گرفت به اون آب بده. بعد ناگهان به فكرش رسيد كه چقدر وقت مي‌گيره تا آب از ريشه‌ها به سمت برگ‌هاي گياه برسه. بنابراين اون يك جفت الكترود با نمودارهاي مختلف به يكي از برگ‌ها وصل كرد.

به قول خودش اون يه كمي هم احساس بلاهت از اين كارش پيدا كرد چون هيچ آدم تحصيل كرده و درس خونده‌اي در امور علمي چنين كاري نمي‌كنه، اون صبر كرد تا ببينه كه آيا امكان داره رطوبت وارده به گياه به كندي و به تدريج باعث تغيير دادن سطح مقاومت گياه بشه و آن قدر ملموس باشه تا بر روي نقشه‌ي نمودار ظاهر بشه يا نه؟

اينجا معجزه اتفاق افتاد، اون ديد كه روي نمودار واكنشي آني ظاهر شد، به نظر باكستر رسيد كه واكنش گياه مزبور كه در اين هنگام وضعيتي بهتر داشت، به واكنش انساني كه تحت تاثير محركي عاطفي و احساسي قرار گرفته باشه، شبيه بود، اون با هيجان از خودش پرسيد آيا گياه مزبور مي تونه همانگونه هم واكنشي انساني در برابر تهديد به سلامت و امنيتش، بر روي نمودار ظاهر كنه؟! و تصميم گرفت يكي از برگ‌هاي گياه رو بسوزونه و اين رو امتحان كنه.

بهتره اينجاي داستان رو از زبون خود باكستر بشنويد :

درست در لحظه‌اي كه تصوير آتش در ذهنم نقش بست، مداد دستگاه با شدتي وحشيانه به حركت در اومد و از روي صفحه ي نمودار بيرون افتاد، اين اتفاق به شدت من رو منقلب كرد.

 

يعني گياه بدون اينكه برگش سوزانده بشه به محض اينكه باكستر در ذهنش تصوير سوزوندن اون رو مجسم كرد، واكنش ترس نشون داده بود. يعني گياه به وسيله ي نوعي ارتباط سلول اوليه، مورد تهديد قرار گرفتن سلامت و امنيش را حدس زده بود.

 

ادامه ي تحقيقات :

از آن روز به بعد، باكستر صدها آزمايش گوناگون در اين ارتباط انجام داد و با كوشش زياد سعي كرد شواهد بيشتري از نيروي ادراك سلول اوليه، نه تنها در حيات نباتي و گياهي، بلكه در ميوه‌ها و سبزيجات و تخم مرغ تازه و ماست و سلول‌هاي خوني انسان و بافت‌هاي پوستي و حتي اسپرماتوزوئيد هم به دست آورد. اون ثابت كرد كه گياهان به هر نوع نشانه‌اي از ناراحتي و نااميدي كه بر اثر مورد تهديد قرار گرفتن زندگي سلول‌هاي هر عضوي از جامعه‌ي زنده، ارسال شده باشه، واكنش نشون مي‌دن. گياهان حتي از سلول‌هاي مرده‌ي موجود در خون خشك شده‌اي كه از انگشتان اتفاقاً مجروح شده‌ي فردي چكيده ميشه، هم علايمي دريافت مي‌كردند و واكنش نشون مي‌دادند.

 

كشف بزرگ :

كليو كشف كرد كه گياهان قادرند علايمي از ارتباطات ذهني انسان را از فواصل بسيار دور دريافت كنند، اون به گياهانش الكترود وصل ميكرد و وقتي از فاصله‌ي بيست كيلومتري به آب دادن به اونها فكر مي‌كرد، گياهان علايم شادي و لذت رو بروز مي‌دادند.

 

تصوير ذهني نه كلام :

تصاوير و احساسي كه از ديگر موجودات ارسال مي‌شه و گياهان اون رو دريافت مي‌كنند، كلمات بر زبان رانده شده رو شامل نمي‌شه، اين خيلي طبيعيه چون گياهان دوره‌ي آموزشي فراگيري زبان ما رو سپري نكرده‌اند، و كلماتي مثل آتش و آب و يا جملاتي مثل  دوستت دارم گياه من، يا الان بهت آب مي‌دم يا شاخه‌هات رو مي‌كنم، رو متوجه نمي‌شوند و به اون واكنش نشون نمي‌دهند اما هنگامي كه چنين نياتي را به جاي راندن بر زبان، در ذهن مجسم كنيد ( مثلاً در ذهن مجسم كنيد كه به محض رسيدن به خونه آب پاش رو بر مي‌داريد و گلها رو آب مي‌ديد) اون وقت،  اونها مفهوم شادي، لذت، تهديد، غم و ... رو حتي از راه دور درك مي‌كنند و واكنش نشون مي‌دن.

 

ـ چرا باكستر اين پديده را ادراك سلول اوليه ناميد؟

 

به اين دليل كه اين نيروي ادراك بدون توجه به عملكرد بيولوژيكي در نظر گرفته شده‌ي فردي اونها، تمام سلول‌هايي را كه او نحوه ي كارشان را مورد آزمايش قرار داد، شامل مي‌شه، اون اين آزمايش‌ها رو روي جانوري تك سلولي به نام پارامسيوم انجام داد و ديد حتي يه جانور كه فقط يك سلول داره مي‌تونه از فواصل دور تصاوير ذهني آدم‌ها رو درك كنه و بهش واكنش نشون بده‍‍‍‍ ، اون دور و بر جانور رو پر از مخزنهاي قفل دار و قفس‌هاي پرده‌اي كرد اما هيچ مانع فيزيكي نتونست مانع بشه كه سلول‌هاي مورد آزمايش اون به تصويرهاي ذهني آدمها واكنش نشون ندن.

باكستر نتيجه گرفت : با آن كه امكان دارد بسيار تعجب آور به نظر برسد، چنين مي‌نمايد كه يك علامت نيروي حياتي وجود داد كه تمامي مخلوقات را به هم وصل مي‌كند.

 

ساير تحقيقات باكستر :

بعضي ازكشفيات باكستر خيلي سرگرم كننده وشگفت انگيزه كه من چند تاش رو براتون مي‌گم چون از اهميت ويژه‌اي برخورداره

 

ـ جست و خيز سبزيجات :

اون و همكارهاش الكترودهايي رو به سه نوع مختلف سبزي تازه متصل كردند. اون وقت يكي از دوست‌هاي باكستر تو ذهنش مجسم كرد كه تصميم داره بره و يكي از اون سه سبزي رو در آب جوش بندازه، سبزي انتخاب شده همين كه در مغز انتخاب كننده، برگزيده شد قبل از اينكه حتي توسط دست لمس بشه از خودش واكنشي رو نشون داد (اين واكنش‌ها توسط دستگاه ثبت و ديده مي‌شه نه با چشم). كه اون‌ها اسمش رو گذاشتن بي‌هوشي، چرا؟ چون روي صفحه‌ي رسم نمودار، ناگهان جهشي به سمت بالا ديده شد و سپس بلافاصله خط مستقيمي رسم شد كه نشان دهنده‌ي حالت بي‌هوشي است، در واقع اين واكنش گياهه براي اينكه درد نكشه، اون حالت بي‌هوشي پيدا مي‌كنه تا تجربه‌ي دردناكي رو كه در انتظارشه بتونه تحمل كنه.

دو سبزي ديگر همچنان به جست و خيزهاي خود (بر روي صفحه‌ي نمودار) ادامه دادند تا آنكه سبزي از هوش رفته، آب‌پز شد. اون وقت دو سبزي ديگه با نوعي ناراحتي دلسوزانه واكنش نشون دادند.

 

ـ واكنش  تخم‌مرغ‌ها:

اونها اين آزمايش رو با تخم‌مرغ‌‌ها هم انجام دادند و به نتيجه‌ي مشابهي رسيدند. وقتي توي ذهن تصميم گرفتند كه يك تخم‌مرغ‌ رو از داخل يخچال بردارند و بشكنند، تخم‌مرغ‌ همون عكس‌العمل اغما رو نشون داد و از هوش رفت، وقتي تخم‌مرغ‌ شكسته‌اي رو در كنار تخم‌مرغ‌ها سالم قرار دادند، تخم‌مرغ‌ها سالم واكنشي عصبي از خودشون نشون دادند.

 

ـ خانم گياه‌شناس يا جادوگر بدجنس گياهان:

يك بار خانم گياه‌شناسي پيش كليو آمد تا به چشم خودش واكنش نشون دادن گياهان رو ببينه. كليو قبول كرد و خانم رو پيش گياهانش برد و شروع كرد به گياهانش الكترود وصل كردن. اما در نهايت تعجب ديد كه همه‌ي گياهان حالت بي‌هوشي از ترس پيدا كرده‌اند و هيچ واكنشي نشون نمي‌دهند، كليو انديشيد بايد اون‌ها با ورود خانم دچار اين حالت شده باشند اون از زن پرسيد كه در هنگام ورود به لابراتوار چه افكاري در ذهن داشته؟ خانم گياه‌شناس پاسخ داد كه : من بيشتر مواقع گياهان رو جمع مي‌كنم و در آزمايشگاه در اجاقي مي سوزونم تا وزن خشك شده شان را به دست بياورم. معما حل شده بود گياهان وحشت‌زده‌ي كليو، از طريق نيروي ادراك گياهي‌شون فهميده بودند كه جادوگر بدجنس گياه‌ها، با اون افكار ترسناكش وارد لابراتوار شده و همه از ترس بي‌هوش شده بودند، به محض بيرون رفتن خانم همه‌ي گياهها به حالت عادي در اومدند، كليو باكستر نتيجه گرفت گياهان براستي قادرند هر گونه حال و حسي را در هاله‌ي تابان انسان‌ها، به هنگام نزديك شدنشان به خود جذب كنند.

و با ادامه‌ي تحقيقاتش فهميد كه اين درباره ي هر سلول اوليه‌اي صدق مي‌كند نه فقط گياهان.

 

ـ شناسايي قاتل:

تعدادي افسر پليس دانشجو، از چند ايالت مختلف شاهد اين آزمايش بودند. از ميان شش افسر پليس يكي انتخاب شد تا نقش قاتل را بازي كند اين افسر، يكي از دو گياهي را كه به مدت چندين هفته در كنار هم بودند، انتخاب كرد و از درون گلدان بيرون كشيد آنگاه برگ‌هاي گياه كنده شده را كند و ريز ريز كرد آنهم در برابر گياه ديگر چند ساعت بعد آن شش افسر پليس يكي يكي وارد اتاق شدند و در برابر گياه شاهد عيني، كه الكترودهايي به آن وصل شده بود، قرار گرفتند. آن گياه حالت طبيعي ويژه‌ي خود را داشت كه بر روي صفحه‌ي نمودار دستگاه نقش مي‌بست و هيچ گونه واكنش غير عادي نشان نمي‌داد. اما وقتي افسري كه دوست گياه ياد شده را كنده بود، و به قتل رسانده بود، وارد اتاق شد، گياه بلافاصله و به شدت واكنش نشان داد.

اين قضيه اين فكر را پديد آورد كه در آينده‌اي نزديك، ممكن است يك قاتل يا دزد كه وارد خانه‌اي شده، به استناد شهادت يك گياه، مجرم شناخته بشود چون گياه يا سلول اوليه همين واكنش را نسبت به انساني كه در برابرش به قتل رسيده باشد نشان مي‌دهد و اين فقط شامل قتل نيست گياهي كه شاهد كتك كاري يا خشونت يا دعوا يا مشابه آن باشد مي‌تواند شهادت بدهد.

اهميت اين اكتشاف باعث شد تا اين موضوع به نام ادراك سلول اوليه ناميده شود و كليو باكستر از نظر دانشمندان علوم، پدر سلول اوليه ناميده شود.

( اگر مايليد در مورد نتايج شگفت انگيزي كه كليو و همكارانش به دست آوردند، بيشتر بدانيد مي‌تونيد به كتاب  زندگي مرموز گياهان نوشته‌ي پيتر تامكينز و كريستوفر برد  مراجعه كنيد يا كتاب ارتباطات بيولوژيكي و قابليتهاي آن نوشته‌ي كليو باكستر به همراهي استيفن وايت)

 

و اما بعد ...

ـ در مي يابيم كه درست‌ترين نوع ارتباط با ديگر موجودات اينه كه از طريق درونمون با درون اونها برخورد كنيم نه فقط با كلام. زبان اهميتي نداره. گياهان و ساير موجودات كلام رو نمي‌فهمند اما همگي تصاوير ذهني آدم‌هايي با زبان‌هاي متفاوت رو دريافت مي‌كنند اينجاست كه مي‌فهميم چرا با انجام دادن تمرين بخشايش براي ديگران يا نوشتن نامه براي فرشته‌ي آدمها باعث ايجاد حوادث بهتري مي‌شيم. با اين مثالها اهميت ساختن تصاوير ذهني و تجسم خلاق رو مي‌فهميم. وقتي ما تصوير ذهني مي‌سازيم همه‌ي كائنات

 






:: موضوعات مرتبط: بخون , ,
:: بازدید از این مطلب : 395
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : nameless
ت : جمعه 13 آبان 1390
.
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








موضوعات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی